به سر رسیدن این انتظار نزدیک است - حکایت هجران

به سر رسیدن این انتظار نزدیک است

به سر رسیدن این انتظار نزدیک است
خزان رسیده بشارت بهار نزدیک است
من از صدای تپش های قلب فهمیدم
که آستانه دیدار یار نزدیک است
بیا و پنجره های امید را باز کن
خراب گشتن هرچه حصار نزدیک است
به هر طریق توانی عطش به کف آور
زمان جوشش این چشمه سار نزدیک است
صدای همهمه ی ذوالفقار میگوید
طنین مرکب آن تک سوار نزدیک است

تو را من چشم در راهم