من گل نرگس برایش چیده ام - حکایت هجران
من گل نرگس برایش چیده ام
خواهد آمد ای دل دیوانه ام
اوکه نامش با زبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
باورم کن خواهد آمد با وفاست
نذر کردم لحظه ای تنگ غروب
قدر یک شب اشک نیلی ریختن
بر سر هر سفره ی شهر خیال
صد چراغی از نگاه آویختن